گفتگو با سيد يعقوب ابراهيمي درمورد به تعويق افتادن محاکمه سيد پرويز کامبخش
سازمان:
سيد پرويز کامبخش پرويز 27 ماه اکتوبر 2007 به اتهام پخش مضموني زير نام آيات زن ستيز در قرآن بازداشت گرديد و در 22 ماه جنوري 2008 ميلادي از جانب دادگاه ابتدايي شهر مزارشريف به اعدام محکوم گرديد. با آنکه در نامه ي سرگشاده ي خبرنگاران بدون مرز عنواني حامد کرزي آمده است :
در آستانه ي کنفرانس بين المللي 12 جون ، کشور هاي کمک کننده به افغانستان در پاريس ، گزارشگران بدون مرز ، شما را به اتخاذ تعهدات روشن در دفاع از آزادي بيان و مطبوعات که در حال حاضر مورد تهديد قرار گرفته اند ، فرا ميخواند .هفت سال پس از سقوط طالبان، افغانستان امروز داراي بيش از 300 نشريه ، 14، روزنامه ، بيش از ده شبکه ي تلويزيوني و هفت آژانس خبري است. با آنکه هيچگاهي در افغانستان به اين تعداد رسانه و خبرر نگار وجود نداشته است ،اما به همين ميزان خشونت عليه مطبوعات نيز افزايش يافته است .محکوم به مرگ شدن پرويز کامبخش از سوي دادگاهي در مزارشريف موج اعتراض مشروع را در جهان بر انگيخت وطومار روزنامه انگليسي انديپنديت را بيش از صد هزار نفر امضاء نمودند. آقاي رييس جمهور! چگونه شما ميتوانيد از جامعه ي جهاني خواهان کسب حمايت شويد ، در حالي که همزمان در کشور شما قضات ، دادستان ها و مسوولان سياسي ، ملي و محلي ،و رهبران مذهبي ، روزنامه نگاران را مورد تهديد و تهاجم خشونت بار قرار ميدهند.
مجله هفتگي شترن آلماني در شماره 12 ام جون سال 2008 در مورد مينگارد: فقط به دليل اينکه پرويز کامبخش روي مسأله ي ديني يي مکث نموده وميخواست در زمينه بداند ، و بحث نمايد ، با آنکه در قانون اساسي افغانستان بر آزادي بيان و رسانه ها تأکيد گرديده است ، اما بنابر ماده 3 قانون اساسي که هيچکسي حق آنرا ندارد تا مقدسات ديني را مورد سوال قرار دهد و در تضاد با آن قرار گيرد.
اينست افغانستان با چنين قانون شيزوفريني وار( پرازضد ونقيض- م) و سرزمين پارچه پارچه شده اش . اکنون با قضيه ي پرويز کامبخش که يکي از شخصيت هاي معروف جهان گرديده است ، ديدگاه ها در خود افغاسنتان و نيز در جامعه ي جهاني از هم متفاوت اند. با آنکه روزنامه انگليسي انديپندت فقط در فاصله ي چند روز توانست هزاران امضا ء را به منظور رهايي وي جمع آوري نمايد ، اما در برابر، طالبان در فراخواني ويرا سلمان رشدي نو خواندند، نويسنده ايکه 19 سال پيش از امروز پس از چاپ کتاب آيه هاي شيطاني از جانب آيت الله خميني محکوم به مرگ گرديد،و اما طالبان بدون آنکه در اول به افراد خويش روشن نمايند که سلمان رشدي کيست ، زيرا اکثريت افراد وابسنه به طالبان بيسواد اند پرويز را سلمان رشدي نو ميخوانند .
مجلس نمايندگان افغانستان همچنان در اول حکم اعدام کامبخش را تأييد نمودند ، ولي پس از جدال و مشاجرات روز بعدي اعلام نمودند که اين مسأله ربطي به آنان ندارد .
دادگاه استيناف هنوز هم تصميمي در اين ارتباط نگرفته است و حامد کرزي نير بصورت شرم آوري از ابراز نظر خودداري مينمايد .
شترن در همين جا بسنده ننموده و اضافه ميکند:
سيد يعقوب ابراهيمي برادر کامبخش خبر نگاري که از جنايات و خودکامگي هاي فرماندهان جنگي و ، بازمانده هاي جنگ هاي گذشته به جهان گزارش ميدهد ، پس از بازداشت برادرش ، خبرنگاران جهان را مطلع نمود، به اروپا سفر کرد و همچنان با رژيم در تماس گرديد و نوشت که اين قدرتمندان براي مقابله با من برادرم را به زندان افگنده اند . آنها بار بار مرا تهديد نمودند و اما اکنون با عمل کرد در برابر برادرم ميخواهند از من انتقام بگيرند .
با سيد يعقوب ابراهيمي صحبت مفصلي داشتيم از اين قرار :
دويچه وله : آقاي ابراهيمي ! با سلام به شما و امتنان بسيار از اينکه با وجود مشکلات و درگيري هايتان با مقامات ، بازهم مجال صحبتي را براي ما داديد . قراري که گزارش شده است ، روز يکشنبه 15 ماه جون بازهم دادگاهي به خاطر قضيه پرويز کامبخش برگزار گرديد ، در سر آغاز اگر شما روشن نماييد که جريان از چه قرار بود و خبر خوبي داريد يا خير؟
ابراهيمي : بلي ؛ محکمه قبلي به خاطر درخواست وکيل مدافع کامبخش ،يعني به خاطر فرستادن وي به طب عدلي ، به دليل شکنجه شدن و مجازات وي در داخل امنيت ملي به تعويق افتاده بود ، در محاکمه روز يکشنبه سر انجام گزارش طب عدلي خوانده شد ، آنها تصديق نموده بودند که قرار گفته هاي وکيل مدافع پرويز ، وي مورد شکنجه قرار گرفته است و هنوز هم آثار شکنجه در دست و بيني وي ديده ميشود. اما به بنابرموقف طب عدلي آنها به گونه ي واضح صحبت نميکنند ، بناءً آنها گفته بودند ، که امکان دارد اين آثار در اثر لت و کوب بوجود آمده باشد ، بهر صورت به شکل غير مستقيم شکنجه در داخل امنيت ملي را تآييد نموده بودند. ولي متآسفانه قضات در مورد موقف بسيار جانبدارانه ي را گرفته بودند.
در حقيقت سارنوال ( دادستان ) در آنجا وجود نداشت و قضات خود وظيفه ي دادستان را نيز بدوش داشتند ، و بيشترين پافشاري آنان نيز بر اين بود که کامبخش را بقبولانند تا اتهامي را که بروي وارد آمده است ، تأييد نمايد . اما خوشبختانه وکيل مدافع وي بسيار دفاع مسلکي نمود ، به همين دليل هم محکمه تمام روز ادامه يافت . در نهايت بدون نتيجه به پايان رسيد و جلسه ديگر به خاطر صدور فيصله به زمان نامعلومي موکول گرديد.
دويچه وله : شما حتماً پرويز کامبخش را از نزديک هم ديديد ، قراري که قبلاً گزارش شده بود ، وضعيت رواني پرويز کامبخش خوب نبود ، پس از اين ديدار شما وي در چه وضعيتي قرار داشت ؟
ابراهيمي : بلي ؛ خوشبختانه يک اندازه خوب بود ، چون ويرا به شفاخانه هم فرستاده بودند و همچنان اطميناني که از طرف ما به وي داده ميشود ، نيز يک اندازه براي وي تسلي رواني ميدهد .
اما نگراني ايکه در ذهن وي وجود دارد شايد تا زمانيکه در زندان است باوي بماند .
دويچه وله: اما آقاي ابراهيمي ، يک سوال که در ذهن من خطور کرده است اينست که ، چنانچه همه شاهد هستيم ، عبدالرحمن شهروند مسيحي افغانستان ، همچنان به اعدام محکوم گرديده بود ، ولي بعداً گفتند که بيمار است و به همين دليل هم آزاد شد و به ايتاليا رفت ، و يا آقاي محقق نصب که به جرم نوشتن مقاله ي در مورد ارتداد در اسلام ، در دادگاه ابتدايي محکوم به اعدام شده بود ، ولي سپس دادگاه استيناف ويرا تبرئه نمود ، شما چه فکر ميکنيد ، که چه دلايلي وجود دارد در رابطه به کامبخش ، که دولت افغانستان به اين اندازه ناتواني از خود نشان ميدهد ؟
ابراهيمي : به باور من قضيه کامبخش مشروعيت نظام را زير سوال ميبرد ، به دليل اينکه امروز شکنجه کامبخش نيز ثابت گرديده است ، و اينکه محکمه بلخ کاملاً غير مسوولانه حکم اعدام را صادر کرده است ، بدون دلايل مؤثق . بناءً اينها در تلاش آنند تا قرايني را به مردم ارائه نمايند که گويا محکمه ي بلخ به شکل غير مسوولانه حکم صادر نکرده ، اما خلاء هاي وجود داشته ، که اکنون ميخواهند همان خلاء ها را پر نمايند . ولي چون قراين دقيقي در اختيار ندارند ،به همين اساس جريان محکمه را به تعويق ميندازند.
قضيه کامبخش بسيار مغلق تر پيچيده تر از قضيه محقق نصب و قضيه عبدالرحمن است .
چون عبدالرحمن علناً اعتراف کرد که مسيحيست . و محقق نصب هم مقاله ي خودرا در نشريه ي خويش منتشر کرده بود ،اما کامبخش مرتکب به چنين کارهاي مستند ي نگرديده است . و اکنون همين نوع خلا ييکه در پرونده کامبخش وجود دارد ، سبب دستپاچگي دولت گرديده است ، و با همين به تأخير انداختن موضوع کامبخش ،تلاش براين است تا يک سلسله مسايل کاذبي را براي مردم ارائه کنند. که گويا کامبخش به آن حدي که تصور ميشود بيگناه نيست .
دويچه وله :اما آقاي ابراهيمي، در مجله ي هفتگي شپيگل در آلمان در رابطه به خود شما نوشته شده بود،که پرويز کامبخش به دليل اينکه شما خودتان يکي از خبرنگاران ،بسيار فعال و يکي از برازنده ترين خبرنگاران افغانستان هستيد ،که خودکامگي هاي فرماندهان جنگي و کساني را که در افغانستان مرتکب جنايت ميشوند به جهان افشاء ميکنيد و به دليل همين افشاگري هاي شما ، و کارهاي شما برادر تانرا جزاء ميدهند ،تا بتوانند از شما انتقام بگيرند ،شما خودتان در اين رابطه چه فکر ميکنند ؟
ابراهيمي: اين کاملاً يک موضوع دقيق است . بخاطر انداختن فشار غير مستقيم بالاي من ،چون ميدانند که درجريان هفت ماه ايکه اين قضيه در حال دوران است ،من در مجموع کار معمولي امرا نيز از دست داده ام .در دفتري که من همرايشان کار ميکنم ، نتوانستيم در جريان هفت ماه ده گزارش براي آنان نوشته باشم . اين خودش نشان ميدهد ،که قدرتمندان در اين زمينه بسيار مؤفق هستند .از جانب ديگر نه سيستم قضايي افغانستان ،و نه هم سارنوالي ( دادستاني ) افغانستان هيچکدام به اين مسأله تماس نميگيرند ، يعني اينکه موضوع کامبخش را براي وارد نمودن فشار بر من و همچنان فشار آوردن بر ساير خبرنگاران تحقيق گر و انتقادي افغانستان اينچنين حاد ساخته اند .زيرا اگر واقعيت ها روشن گردد ، سيستم قضايي افغانستان زير سوال ميرود ، زيرا به دليل مسايل سياسي در اصل ميخواهند يک جوان را قرباني نمايند . علاوه بر اين رها ساختن کامبخش در حال حاضر از زندان حکم دادگاه مزارشريف را نيز زير سوال ميبرد .
آنها تلاش نمودند تا مرا از عرصه ي کارزار مطبوعاتي بيرون نمايند، اما قراين و اسناد دقيق در اين زمينه در اختيار نداشتند . به همين دليل هدف قرار دادن يکي ازاعضاي خانواده ي من بهترين دستاورد براي آنان بود . در نهايت ميتوانم بگويم که ماهيت اصلي قضيه همانست که شما اشاره کرديد ، اشپيگل اشاره نموده است و همچنان ساير رسانه هاي بين المللي روي آن تآکيد دارند .
يعني اينکه موضوع کاملاً سياسيست ، جناح هاي مشخصي ذيدخل است و همانها هستند که فشار وارد مينمايند؛چون آنها از آينده ي خود هراس دارند ، زيرا در مورد کسانيکه من مينويسم ، همه جنايتکاران جنگي اند ، و آنها هراس از آن دارند که اگر فضا براي روزنامه نگاران باز گردد و خبر نگاران فضاي بيشتري براي تنفس داشته باشند ، آهسته آهسته از طريق مطبوعات زمينه ي آن مساعد ميشود که جنايتکاران جنگي بخاطر پاسخگويي به جرايم خود به دادگاه ها کشانيده شوند ، به جاي آنکه در کرسي هاي پارلماني و امثال آن باقي بمانند . به همين دليل است که تلاش ميشود در افغانستان بر اين موضوع پرده افگنده شود .
دويچه وله : اما آقاي ابراهيمي ! با توجه به اينکه افغاسنتان از جمله نادر کشور هاييست که نخبگان و افراد برازنده ي سياسي و ادبي اين کشور مورد سوء قصد قرار ميگيرند و به قتل ميرسند ، آيا شما از اين بابت هراسي در دل نداريد؟ که در درون افغانستان زندگي ميکنيد ، با وجود آنکه ميدانيد ، بنياد گرايان و اکثريت قدرتمندان مخالف شما هستند ، و به دليل حضور شما برادر تانرا شکنجه ميکنند .
ابراهيمي : بلي ؛ من از اين مسايل کاملاً آگاه هستم و جرايمي که در افغانستان جريان دارد و جناياتي که در اينجا به وسيله ي گروپ هاي مشخص جريان دارد ، از آنها آگاه هستم . کشتن يک انسان در اينجا نزد اينها آسانتر از آب خوردن است، ولي بهر حال در شرايطي که من قرار دارم ، در حقيقت در اول بخاطر دفاع از داعيه ديموکراسي و آزادي بيان در افغانستان ، بايد در شرايط فعلي در افغانستان بمانم .
از داخل افغانستان با مطبوعات بين المللي و همچنان با مطبوعات افغانستان در تماس باشم . چون کس ديگري در اينجا نيست که به شکل بسيار قاطعانه از اين قضيه دفاع نمايد . به هر حال ما به خاطريکه از يک ارزش مهمي دفاع مينماييم ، بايد چالش ها و خطراتي را نيز قبول نماييم؛ به همين اساس منهم اين خطر را پذيرفته ام ، در داخل افغانستان هستم و در داخل افغانستان هم خواهم ماند ، تا اينکه پاسخ دندان شکني باشد براي آنانيکه هميشه با وارد نمودن فشار بر روزنامه نگاران انتقادي عرصه را تنگ مينمايند . اما هستند کساني نظير ميرحسين مهدوي ، و شکيب عيسي و امثال آنان که وقتي کوچکترين فشاري بر آنها وارد گرديد ، عاجل عرصه مطبوعات را ترک گفته به خارج از افغانستان پناهنده شدند و اين دستاورديست براي بنياد گرايان در افغانستان ( و از طرفي متأسفانه خاموش هم ماندند- دويچه وله .)بلي کاملاً خاموش شدند. چنين برخوردي ، يعني برد کسانيکه ما در برابر آنها مبارزه مينماييم . بناءً به حضور فعال در کارزار مطبوعاتي افغانستان ، ايجاب گر آنست که ما در شرايط فعلي در داخل افغانستان باشيم و از همين جا مبارزه نماييم .
دويچه وله : آقاي ابراهيمي به آرزوي توفيق بيشتر شما و رهايي برادر تان پرويز کامبخش که همه بي صبرانه در انتظار آزادي وي هستند ،ازشما متشکريم .
ابراهيمي :تشکر از شما ، لطف داريد .
به نقل از راديو صدای آلملن دويچه وله
Publié le
Updated on
16.04.2019